پیله های سیاه

تاریک بود نمی دیدم خوب دقت کردم ...دورم تار تنیده شده بود ..پیله های سیاهی بود

پیله های سیاه

تاریک بود نمی دیدم خوب دقت کردم ...دورم تار تنیده شده بود ..پیله های سیاهی بود

گوش کن ...سینه ام را فراخ کردم برای آمدنت...

بیا که منتظرت هستم....چمدان بسته ام...صبر کن دل تنگی هایم را کنار طاقچه بگذارم...

می آیم...من منتظرت بودم...اکنون کسی نیست که قطره اشکی بریزد

کسی گلی سرخ نمی آورد برویم...کسی به بدرقه من نمی آید ..برویم

می شنوی مرگ است ...صدای خودش است...

بیا برویم...کوله باری داری...من دلی پر درد ...قلبی مالامال از اندوه دارم...و غمی جان گداز..

کوله بارم سنگین است...می شنوی مرا فریاد می کند...باید بروم

آمدم......

چی بگم؟...امیدوارم سال خوبی در پیش داشته باشین و این سال همراه با موفقیت و سر بلندی واسه همتون باشه

 

آسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه های مهتابست
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست
خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
باز دنبال نغمه ای دلخواه
می نهم سر بروی دفتر خویش
تن صدها ترانه میرقصد
در بلور ظریف آوایم
لذتی ناشناس و رویا رنگ
می دود همچو خون به رگهایم
آه ... گویی ز دخمه دل من
روح شبگرد مه گذر کرده
یا نسیمی در این ره متروک
دامن از عطر یاس تر کرده
بر لبم شعله های بوسه تو
میشکوفد چو لاله گرم نیاز
در خیالم ستاره ای پر نور
می درخشد میان هاله راز
ناشناسی درون سینه من
پنجه بر چنگ و رود می ساید
همره نغمه های موزونش
گوییا بوی عود می آید
آه... باور نمیکنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد
بیگمان زان جهان رویایی
زهره بر من فکنده دیده عشق
می نویسم بر وی دفتر خویش
جاودان باشی ای سپیده عشق

 

 

عیدتون مبارک