پیله های سیاه

تاریک بود نمی دیدم خوب دقت کردم ...دورم تار تنیده شده بود ..پیله های سیاهی بود

پیله های سیاه

تاریک بود نمی دیدم خوب دقت کردم ...دورم تار تنیده شده بود ..پیله های سیاهی بود

آمدم تا به تو آویزم لیک دیدم که تو آن شاخه بی برگی لیک دیدم تو در چهره ی امیدم خنده ی مرگی روزها آمدند و رفتند و من دگر خود نمی دانم کدامینم آن من سرسخت مغرورم یا من مغلوب دیرینم