پیله های سیاه

تاریک بود نمی دیدم خوب دقت کردم ...دورم تار تنیده شده بود ..پیله های سیاهی بود

پیله های سیاه

تاریک بود نمی دیدم خوب دقت کردم ...دورم تار تنیده شده بود ..پیله های سیاهی بود

توی هر شهر غریبی با تو میشه موندنی شد....قصه ی هزار و یک شب میشه بود و خوندنی

شد...با تو هر جهنمی میشه بهشت!!!!!.......با میشه صد هزار قصه نوشت!!!!!!

نظرات 2 + ارسال نظر
آرمین هکر پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:20 ب.ظ http://www.ebtekar.blogsky.com

بابا تبریک میگم سحر خانو وبلاگ نویسی رو به شما به ما هم سر بزنید

[ بدون نام ] جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:46 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد